قصه ی برق رفتن ما
داشتم آمادهی مشق نوشتن میشدم که ناگهان برقها رفت. من با مادرم و عروسکهایم کنار شمعی روشن منتظر پدرم نشستیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
داشتم آمادهی مشق نوشتن میشدم که ناگهان برقها رفت. من با مادرم و عروسکهایم کنار شمعی روشن منتظر پدرم نشستیم.